۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

سهراب

دیروز تولد سهراب بود
ای کاش میشد همراه مادرش، مادرم،  بروم بر سر خاکش
ای کاش میتوانستم در کنارشان باشم در آن لحظه ها

سهراب، عزیزترین برادر من است
ای کاش میتوانستم لحظه های باقی مانده از عمرم را با او قسمت کنم

یاد او همیشه جزئی از وجود من خواهد بود
و برای او همه عمر سبز خواهم بود

روحت شاد و به امید دیدار










۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

آنها نخواهند بود

ما میخواهیم که آنها بروند، و آنها خواهند رفت
ما میخواهیم که آنها نباشند، و آنها نخواهند بود
ما میخواهیم که آزاد باشیم، و ما آزاد خواهیم بود

ما میخواهیم که فرزندان ما به مانند ما کودکی نکنند
که شاهد تعصب و نفرت نباشند به هر سو که مینگرند

ما میخواهیم که در دلهامان عشق جاری باشد
و در کوچه هامان سرود

میخواهیم که رویاهامان سبز باشند
و چشمهامان امیدوار

دستهایمان گرم مهربانی
و لبخندمان لبریز از شادمانی و خوشحالی

ما میخواهیم که خوشبخت باشیم، و ما خوشبخت خواهیم بود
میخواهیم که آنها نباشند، و آنها نخواهند بود

زیرا که ما با هم هستیم