۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

رهبران خود باشیم


این روزها جنبش سبز حال و هوای غریبی دارد
پس از مدتها سکوت و خون دل خوردن
و پس از مدید زمانی سکوت و دم بر نیاوردن
پس از گذشت یک دو سالی از شهادت برادران و خواهرانمان
و نا امیدی از اینکه روزی خونهای به ناحق ریخته شده شان به بار نشیند
آری، باز دوباره هوای امید و زنده بودن در کالبدمان دمیده شد

اینبار هر چند به زیادی گدشته نبودیم
اما باز هم آمدیم و نفرت خودمان را از دیکتاتورهایی که به ناحق بر ما حکم میرانند فریاد زدیم

اما آنچه که من در اینجا میخواهم بگویم
حقیقتی است که از تجربه این دو سال و حوادثی که گذشته است به آن رسیده هم
دوستان من
بیایید از تجربه موفق مردم مصر و تونس یاد بگیریم
بیایید درسی را که بیانیه جاهلانه اخیر جبهه مشارکت به ما میدهد را یاد بگیریم
بیایید دیگر به دنبال حداقل ها نباشیم و اهدافمان را درست تعیین کنیم

واقعیت این است که ما در این راه سخت و پرمخاطره، باید خودمان نقش رهبری را بدست بگیریم
واقعا میرحسین موسوی با چه زبانی باید اینرا به ما بگوید تا ما بفهمیم
به نظر من این تصمیم بسیار عاقلانه او بوده است که نخواسته رهبری جنبش را قبول کند
اینگونه جنبش سبز منوط به حضور فرد خاصی نیست
اینگونه جنبش سبز را نمیتوان با به زندان انداختن یک نفر متوقف کرد
اینگونه جنبش سبز تک صدایی نخواهد شد، به انحراف کشیده نخواهد شد، و متکثر باقی خواهد ماند
این درسی است که باید به سرعت فرا بگیریم
بار مسوولیتی این چنین را نه میشود و نه درست است که به گردن یک نفر انداخت
هر یک از ما باید در حد توان خود مسوولیت قبول کند
اینگونه جنبش با هزینه بسیار کمتری برای تک تک افراد پیش خواهد رفت 

همین الان در شرایطی هستیم که موسوی و رهنورد در حبس خانگی هستند و نمیتوانند نقش رهبری را ادامه دهند
آیا باید متوقف شویم؟
چرا برای تظاهرات بعدی خودمان برنامه ای نداشته باشیم؟
چرا در روز هفت شهدای 25 بهمن دوباره گرد هم نیاییم؟ میتوانیم همگی در دانشگاه تهران جمع شویم و دوباره اعتراض خود را نشان دهیم

واقعیت این است که اگر این روزهای مهم و حساس را از دست دهیم، شاید به زودی شاهد روزی باشیم که رهبران فعلی جنبش در زندان باشند و کسی نماند که جرات فریادی داشته باشد و ما بمانیم و حسرت این روزها
به یاد شهدای 25 بهمن که ایستاده مردند و خفت این همه ظلم و ستم را برنتابیدند


۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

درخواست از موسوی برای بی پاسخ نگداشتن رای دوباره جنبش سبز به او


 باز هم پیروز شدیم
ما به موسوی کمک کردیم که در نظرسنجی تایم مقام اول را کسب کند
به راستی جنبش سبز نشان داد که اگر بخواهد کاری را انجام دهد، آنرا انجام خواهد داد
خوشحالم که توانستیم نفر اول جنبش را بفرستیم به صفحه اول یکی از معروفترین نشریات دنیا
این کار بدون همت تعداد زیادی از سبزها در سراسر جهان میسر نبود
اما حالا به نظرم به جاست اکنون که ما کمک کردیم تا نام او بار دیگر در سطح دنیا مطرح شود
او هم به کمک بیاید تا نام دانشجویان و زندانیان گمنام جنبش، که شرایط بسیار سختی را در زندانهای ج.ا. میگذرانند، در سطح جهانی مطرح شود
براستی این مساله باید در شرایط کنونی یکی از اولین اولویتهای جنبش و فعالین و رهبران آن باشد
اگر موسوی بتواند به صفحه اول تایم برود، موقعیت بسیار بی نظیری خواهد داشت که خواسته های ما را که با رایمان این موقعیت را برای او فراهم کردیم، منعکس نماید، و امیدوارم با درایت خود این مهم را با بیان شرایط سخت اسیران گمنام جنبش و درخواست برای آزادی آنها انجام دهد
به امید پیروزی جنبش سبز مردم ایران و آزادی کشور عزیزمان ایران


 

۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

پارسال سال گاو بود و سال شما بود، امسال سال ببر است و سال ماست



سال پیش هر چه خواستید کردید، هر چه توانستید کردید

ابتدا در چشمهایمان نگاه کردید و حق را ناحق و ناحق را حق جلوه دادید و تا توانستید دروغ گفتید و ما را چون خود گاو فرض کردید
بعد رایمان را دزدیدید، رای سبزمان را، که امیدهایمان به آینده را و آرزوهای فرداهای بهتر را همه بر آن حک کردیم و به شما سپردیم و شما باز هم ما را چون خود گاو فرض کردید و رایمان را دزدیدید
سپس اعتراض بر حق و مسالمت آمیزمان را بر نتافتید، حضور سبز و ملیونی ما را به این و به آن و به بیگانه نسبت دادید و در برابر چشمان ناباورمان، برادران و خواهرانمان را و عزیزترین فرزندانمان را در میان خیابانهای شهرمان به خاک وخون کشیدید و باز هم ما را چون خود گاو فرض کردید و جنایتهایتان را به آن بیگانه همیشه حاضر و همیشه ناپیدا و مرموز نسبت دادید
سپس سگهایتان در شهر رها شدند، پیر و جوان و زن و مرد و کودک و سالخورده نمی شناختند، همه را می دریدند
آری پارسال سال گاو بود و سال شما بود

اما امسال سال ماست
شما دیگر بی نقاب شده اید و همه می شناسندتان
هم خودتان را و هم سگهایتان را

حالا ما همه با هم هستیم، و از قدرت خود خوب آگاه شده ایم
می دانیم حریف ما نیستید
کوتاه بیا نیستیم و تا آخر خط ایستاده ایم
راستش را بخواهید شیر شده ایم، ببر شده ایم، و امسال سال ماست
ما همه تا آخر خط ایستاده ایم و همه حاضریم در این راه از خود صبر و استقامت مضاعف نشان دهیم
دیگر نمیتوانیم شما را تحمل کنیم
 نفسهایمان را تنگ می کنید و خاطرمان را آزرده
شما را لایق حکومت بر سرزمینمان نمی دانیم

ما هرگز نمی توانیم شهدایمان را فراموش کنیم
سهراب و ندا و سهرابها و نداها همیشه در یادمان هستند، و نسبت به آنها و نسبت به خودمان و آینده وطنمان احساس دین می کنیم
ما مصمم هستیم و برای پیروز شدن صبوریم و تا آخر ایستاده ایم
اینرا خوب بدانید که امسال سال ماست و ما شما را نمی خواهیم و شما باید بروید



۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

شیرزنان سرزمین من


نظام جمهوری اسلامی از بدو تشکیل، بیشترین فشار را بر زنان ایرانی وارد کرد و زنان در جامعه ایرانی آماج همه گونه فشارهای حکومت بودند و بیشترین تحقیر و تبعیض و محرومیت نصیب آنان شد
اما اینک همین زنان هستند که پیشتاز جنبش رهایی بخش سبز هستند و پیش از همه و بیش از همه بر طبل رسوایی این حکومت فاسد میکوبند و هم آنها خواهند بود که روزی نه چندان دور، باعث سرنگونی ظلم و ستم در این سرزمین خواهند شد
درود بر همه شیرزنان سرزمین من





۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

ایران


من هر جا که باشم
هر کسی که باشم
در هر جایگاه و مقامی
همیشه و همیشه
عشق اولم
وطنم
      ایرانم
خواهد بود
و تنها و تنها
برای کشورم جانم را فدا خواهم کرد




۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

سهراب

دیروز تولد سهراب بود
ای کاش میشد همراه مادرش، مادرم،  بروم بر سر خاکش
ای کاش میتوانستم در کنارشان باشم در آن لحظه ها

سهراب، عزیزترین برادر من است
ای کاش میتوانستم لحظه های باقی مانده از عمرم را با او قسمت کنم

یاد او همیشه جزئی از وجود من خواهد بود
و برای او همه عمر سبز خواهم بود

روحت شاد و به امید دیدار










۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

آنها نخواهند بود

ما میخواهیم که آنها بروند، و آنها خواهند رفت
ما میخواهیم که آنها نباشند، و آنها نخواهند بود
ما میخواهیم که آزاد باشیم، و ما آزاد خواهیم بود

ما میخواهیم که فرزندان ما به مانند ما کودکی نکنند
که شاهد تعصب و نفرت نباشند به هر سو که مینگرند

ما میخواهیم که در دلهامان عشق جاری باشد
و در کوچه هامان سرود

میخواهیم که رویاهامان سبز باشند
و چشمهامان امیدوار

دستهایمان گرم مهربانی
و لبخندمان لبریز از شادمانی و خوشحالی

ما میخواهیم که خوشبخت باشیم، و ما خوشبخت خواهیم بود
میخواهیم که آنها نباشند، و آنها نخواهند بود

زیرا که ما با هم هستیم